رابطه ونسان ون گوگ با طبیعت پیچیده بود و هم در زندگی او و هم در هنر او نمود خاصی داشت. این هنرمند هلندی از شلوغی و ازدحام شهر متنفر بود و به دنبال آسایش و الهام در حومه شهر بود. از طریق مناظر و نقاشی های الهام گرفته از طبیعت، می توانیم نگاهی اجمالی به حالات و شخصیت کلی او بیندازیم که او را به هنرمندی پیشرو در جنبش اکسپرسیونیسم تبدیل کرد.
نامه های بین ون گوگ و برادرش تئو گنجینه ای واقعیست که ما درک بهتری از ذهن او و جایگاه طبیعت در روح و هنر او میدهد.
ونگوگ در نامه ای به برادرش در جولای 1882 میگوید:
اگر عشق به کار و طبیعت در من نبود، هرگز راضی نبودم.
گل های آفتاب گردان
ون گوگ گل های آفتابگردان را می پرستید. برای او، این گل ها نشان دهنده وفاداری و فداکاری بودند و رنگ زرد برایش رنگ شادی بود. او آنقدر با آنها همذات پنداری میکرد و به آفتابگردان علاقه داشت که دوستانش برای تشییع جنازه او، مزارش را با گل های آفتابگردان پوشاندند.
به گفته برخی ونگوگ هفت نسخه از گل های آفتابگردان را نقاشی کرد که میتوانید در گل های آفتابگردان ونگوگ آنها را ببینید.
همچنین نبوغ خاص ونگوگ در استفاده از رنگ های خاص باعث شده است که این گل ها به مرور رنگ هایشان به رنگی تغییر کند که گویی در حال پژمرده شدن هستند.
زنبق
ون گوگ پس از وخامت روحی و روانی و داستان بریدن گوشش، در آسایشگاهی در سنت رمی فرانسه بستری شد. او چون قادر به کار و نقاشی در طبیعت باز نبود، شروع به نقاشی کشیدن از گل های باغ آسایشگاه کرد.
با بررسی این نقاشی میتوان به تأثیر چاپ ژاپنی بر سبک او پی برد. به رنگ های صاف، ترکیب برش خورده و عنبیه های بزرگی که کل بوم را پوشانده اند توجه کنید.
شکوفه های بادام
شکوفه های بادام یکی دیگر از موارد مورد علاقه ون گوگ بود. شکوفه های بادام اولین گل های بهار هستند که نشان دهنده تولد دوباره طبیعت پس از زمستان طولانی است.
ون گوگ این اثر را در بدو تولد برادرزادهاش، خلق کرد که نام بردارزاده اش نیز همین بود. در آن زمان، او تقریباً یک سال در سن رمی زندانی بود. او در نامههایی به برادرش، تئو، از نارضایتی خود از گذراندن ساعات زیادی در خانه دور از طبیعت محبوبش مینویسد:
اما چه سرزمین زیبایی و چه آسمان آبی زیبایی و چه خورشیدی ولی با این حال من فقط باغ و آنچه را که از پنجره می توانم مشاهده کنم را دیده ام.
مزارع گندم
ون گوگ در ماههای پایانی زندگی خود در روستای Auver sur Oise، مجموعهای از مزارع گندم در اطراف این روستای کوچک را نقاشی کرد.
در نقاشی بالا آسمان متلاطم و مسیری که به ناکجاآباد منتهی می شود، احساس غم و تنهایی او را منتقل می کند.
ریشه درختان
اکثر مردم معتقدند که مزارع گندم با کلاغ ها آخرین نقاشی ون گوگ است، اما این درست نیست. چون در زمان مرگ او، ریشه درختان نیمه کاره بر روی سه پایه قرار داشت.
در حالی که این نقاشی در ابتدا انتزاعی به نظر می رسد، اما با کمی دقت متوجه میشویم که شیبی کنار جاده با تنه و ریشه درخت را نشان می دهد که به دلیل بارش بیش از حد باران ریشه درخت آشکار شده است و درخت و ریشه هایش را به نقطه ریزش و افتادن رسانده است. ون گوگ از وضعیت روحی رو به وخامت خود آگاه بود، بنابراین این اثر اغلب به عنوان پیام خداحافظی خود هنرمند تلقی می شود.
ون گوگ نقاشی را « the lightning conductor for my illness» نامید، به این معنی که او می توانست مشکلات روحی خود را با نقاشی مدیریت کند. او مانند هیچ کس دیگری گل ها و حومه شهر فرانسه را نقاشی نکرد بلکه او بخشی از خود و روحش را به آن نقاشی ها به طبیعت القا کرد.
اگر به این بررسی نقاشی ها علاقه مند هستین، احتمالا مقاله رقص ماه در آسمان نقاشی ها هم براتون جذابه و اتفاقا یک نقاشی از ونگوگ هم در این لیست هست.
ترجمه از مجله دیلی آرت